363.

ساخت وبلاگ

امکانات وب

خونه خودمم..وسط سالن دراز کشیدم، لوستر دقیقا بالای سَرَمه و با یه دو دوتا چهارتای ساده اگه بیفته روم از ناحیه کلیه و روده و پانکراس و کبد به طور کلی نابود میشم :/

مامانم سمت چپم نماز میخونه و جوجه سمت راستم خوابیده..

یکشنبه ساعت ۳ نیمه شب دوتا خاله های همسر رسیدن..

همون روز حجامت پشت گوش امیرصدرا بود بخاطر زردی‌ش و شبش هم یه جراحی کوچولو..

سه‌شنبه پیش عرب‌مقصودی بودم و البته با کشیدن بخیه چنننندان معجزه ای توی حالم ایجاد نشد..توی همون ساختمان مطب یه متخصص اطفال و متخصص مغز و اعصاب کودکان بود و نوبت گرفتیم واسه امیرصدرا که حال عمومی‌ش رو چک کنه..توی اون نیمساعتی که منتظر بودم نوبت‌مون شه جرأت بلند کردن سرم رو نداشتم..بعدم یه سوالی از دکترِ پرسیدم که چن ثانیه نگام کرد و گف حالت خوبه؟! و همین جمله کافی بود که من بزنم زیر گریه :/

دیروز ظهر قومی قبیله ای اومدیم خونه ما از خونه مامانم..و امروز صبح مادر همسر و خاله هاش رفتن تهران مهرآباد و بعدم مشهد‌‌..

و من؛ درد به صورت نقطه به نقطه توی بدنم میپیچه و من هی میگم دردی که نکشتت قوی ترت میکنه :||

به همسر گفتم زولبیا بامیه بخره :/ امیدوارم پیدا کنه

37....
ما را در سایت 37. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rendanegi بازدید : 119 تاريخ : دوشنبه 28 بهمن 1398 ساعت: 5:31